3 علت که باید فیلم بی همه چیز را ببینید
به گزارش شهر سرگرمی، در این مطلب به مواردی پرداخته ایم که ما را مجاب می نمایند تا تماشای فیلم بی همه چیز به کارگردانی محسن قرائی را به شما پیشنهاد دهیم.
بی همه چیز برای نخستین بار در سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر روی پرده رفت و با استقبال خوبی از سوی سینمادوستان و منتقدان روبرو شد؛ فیلمی دغدغه مند که در عین روایت داستانی مجذوب نماینده و دلنشین که تا سرانجام تماشاگر را با خود همراه می نماید، بیننده را وامی دارد تا در خصوص چند موضوع اخلاقی و اساسی فردی و اجتماعی بیندیشد. بی همه چیز در جشنواره فجر سال گذشته بسیار تحسین شد و پنج جایزه از جمله جایزه ویژه هیأت داوران و سیمرغ بلورین برترین فیلم نامه اقتباسی را از آن خود کرد.
بی همه چیز علاوه بر برخورداری از فیلم نامه ای خوب و لحنی مناسب از کارگردانی و تدوین قابل قبولی نیز بهره می برد و بعلاوه بازی بازیگران هم کم نقص است و شاهد یکی از برترین نقش آفرینی های کارنامه هادی حجازی فر، پرویز پرستویی و هدیه تهرانی هستیم. این فیلم اقتباسی آزاد از نمایشنامه مشهور دیدار بانوی سالخورده نوشته فردریش دورنمات به شمار می رود.
در روستایی قبل از انقلاب فردی خان زاده با نام امیر به عنوان قاضی محلی فعالیت می نماید و به خاطر سابقه خوبی که داشته، مردم به او اعتماد کامل دارند و بخش مهمی از کارهای روستا را به وی سپرده اند. حال پس از سال ها یکی از اهالی آبادی با نام لی لی که روستای شان را به خاطر تهمت های مردم ترک نموده، به عنوان اشراف زاده به روستای محل تولدش بازمی گردد و به مردم وعده می دهد که در صورت کشتن امیر، پول زیادی به آن ها خواهد داد. محسن قرایی و محمد داوودی پیروز شده اند نقاط فراز و فرود مناسبی برای داستان در نظر بگیرند و با ایرانی سازی بسیاری از بخش های نمایشنامه مفاهیم مورد بحث و نکات مستتر در آن را برای سینمادوستان کشورمان ملموس تر نمایند. در ادامه به سه علتی می پردازیم که باعث می شوند به شما توصیه کنیم طی روزهای آینده فیلم بی همه چیز را در سالن های سینما و روی پرده بزرگ تماشا کنید.
1. اقتباسی درست و ملموس برای سینمادوست ایرانی
بی تردید نمایشنامه دیدار بانوی سالخورده بن مایه های فمنیستی و زنانه پررنگی دارد و همیشه از آن به عنوان یکی از پیشروترین آثار هنری اروپایی قرن 20ام در راستای اعطای حق رای به زنان یاد می گردد. قرائی ضمن حفظ این مفاهیم و نکوهش رفتارهای تند و زن ستیزانه در اجتماع، متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی امروز کشورمان سویه های اجتماعی و تفکربرانگیز نمایشنامه را پررنگ تر نموده و انفعال جمعی و عدم کوشش بعضی از مردم در راستای بهبود اوضاع را بسیار صریح، ولی با زبانی مناسب نقد نموده است؛ خوشبختانه این انتقادها گل درشت بیان نمی شوند و به درستی در قصه حل شده اند. قرائی و داوودی دیدار بانوی سالخورده را در زمانی صحیح و مکانی درست (یک روستایی ایرانی) روی پرده سینما آورده اند و به همین دلیل مخاطب فکریت و نگاهی محکم و دقیق نسبت به شخصیت ها دارد و تمامی آن ها مابه ازایی حقیقی پیدا می نمایند و تماشاگر به سادگی نوع روابط و خواست و منش آن ها را درمی یابد و مدام خود را در جایگاه و موقعیت شخصیت ها قرار می دهد و باورهای اخلاقی و آرمانی اش به چالش کشیده می شوند. این چالش ها و تردیدهای فکری دقیقاً مطابق خواست فیلم ساز هستند و نشان از متنی قوام یافته دارند که با اقتدا به نمایشنامه ای بزرگ، و متناسب با نگاه و احتیاج مخاطب و جامعه ایرانی نوشته شده است.
ژان-کلود کریر، فیلم نامه نویس و بازیگر سرشناس فرانسوی در یکی از گفت وگوهایش پیرامون اقتباس در سینما (چاپ شده در شماره 581 ماهنامه سینمایی فیلم) در پاسخ به این پرسش که پیش احتیاج اقتباس از یک متن ادبی یا خبری برای نگارش فیلم نامه چیست؟ بیان می نماید: باید رمان را فراموش کرد و فیلم را ساخت و این دقیقاً همان کاری ست که نویسندگان بی همه چیز انجام داده اند؛ لذا این فیلم زاییده زمان خودش است و قرابتی مجذوب نماینده و دوست داشتنی با امروز دارد.
2. شخصیت پردازی اصولی و روایتی منسجم
گاهی اوقات حس خوبی نسبت به یک فیلم سینمایی داریم، بدون اینکه به طور معین و دقیق بتوانیم علت دلبستگی مان به آن اثر را توضیح دهیم. ریشه چنین رابطه حسی را می بایست جدای از پیش زمینه های فردی و اجتماعی و بعضاً نوستالژیک و فرامتنی، در لحن پایدار و دوست داشتنی فیلم ها جست وجو کرد. فیلم نامه نویسان لحن را به یک نخ نامرئی تشبیه می نمایند که تمام رخدادها، سکانس ها، میزانسن ها و دیالوگ ها را به یکدیگر وصل می نماید. این خط واصل در بی همه چیز به درستی عمل می نماید و ناشی از پیشبرد خوب داستان در کنار ساخت تدریجی شخصیت هایی چند وجهی است که مخاطب را سرگرم و گاهی مجذوب می نمایند. رفته رفته وضعیتی بر داستان مستولی می گردد که برای روایت چنین قصه ای در سینمای ایران بدیع و در عین حال قابل درک و آشنا است. در سراسر فیلم با دیالوگ های خوبی روبرو هستیم که مناسب آن شخصیت، موقعیت و حتی بازیگر نوشته شده اند و سبب می شوند تماشاگر یک دستی خوبی در تمام دقایق فیلم حس کند و سیر انحطاط شخصیت ها باورپذیرتر گردد.
نیمه ابتدایی بی همه چیز در قیاس با بخش های پایانی آن سریع تر و سرخوشانه تر پیش می رود و رسیدن از لحن و فضای شلوغ و رنگین آغازین (با نماد و نشانه هایی از امید و شکوفایی) به سکانس های مغموم و تاریک سرانجامیی، آرام آرام و بدون شتاب زدگی صورت می گیرد و فیلم مخاطب را در تمام این جهت با خود همراه می نماید و او لحظه ای خسته نمی گردد. بیش از این نوشتن درباره داستان بی همه چیز بدون لو دادن بخشی از آن ممکن نیست، در نتیجه تنها به ذکر این نکته می بایست اکتفا کرد که با قصه ای پرکشش روبرو هستیم که از نمایشنامه ای قابل اعتنا برداشت شده است و شخصیت های فیلم به لطف متن خوب و بازی های درخشان بازیگران برای مان مهم می شوند و هم ذات پنداری ما را برمی انگیزند و به همین دلیل امیر یا لی لی را شخصیت هایی غریب نمی یابیم. در این بین خبری از یک قهرمان کلیشه ای یا تقسیم آدم ها به سیاه و سفید و خوب و بد نیز نیست و همچون اجتماع با انسان هایی خاکستری روبرو هستیم که اشتباه می نمایند و باید تاوان خطاهای شان را هم بپردازند.
3. بازی خوب بازیگران و کارگردانی مناسب
بی همه چیز پر از قاب های زیبا و چشم نوازی ست که با ریتم تدوینی خوبی کنار یکدیگر قرار گرفته اند. کارگردانی قابل قبول و در بعضی سکانس ها درخشان فیلم بر تمام جنبه های آن به خصوص عملکرد بازیگران تاثیرگذار بوده است؛ زیرا همان طور که کریستوفر کِنوُرتی در کتاب معروف خود، نماهای کلیدی، می گوید گرفتن بازی خوب از بازیگر و انتقال آن به تماشاگر ممکن نیست، مگر اینکه کارگردان روش صحیح اش را پیدا کند. محسن قرائی با بی همه چیز یک قدم بزرگ و حتی جهشی قابل توجه در فیلم سازی داشته و کنترل این تعداد هنرور در صحنه های شلوغ، ساخت اتمسفری گیرا و دکوپاژهایی مناسب، این فیلم را نسبت به آثار پیشین او از لحاظ کیفی در مرتبه ای بسیار بالاتر قرار می دهند و نکته مثبت کار اینجاست که این پیشرفت ها در خدمت قصه گویی قرار دارند و اصلاً جلوه فروشانه نیستند. به همین دلیل مخاطب عام سینما از تماشای صحنه های زیبای اثر و تماشا فیلمی ایرانی با رعایت استانداردهای جهانی لذت می برد و در کنار آن مخاطب جدی تر سینما هم با تماشای بعضی سکانس های بی همه چیز سرشوق می آید.
برای درک بهتر کارگردانی خوب بی همه چیز بدون لو دادن بخش خاصی از داستان به یکی از سکانس فیلم اشاره می کنم و صحبت بیشتر در این زمینه را به مطلب و زمان دیگری موکول می کنیم. سکانس وارد شدن لی لی به روستا بسیار پرهیجان و مجذوب نماینده است. این سکانس باید سرگشتگی و استرس اهالی روستا را به تصویر بکشد و از آن سو تصویری درست از خانوم، مطابق آنچه از او در فکر تماشاگر شکل گرفته، ارائه دهد. به همین دلیل قرائی با یک برداشت بلند (سکانس-پلان) این سکانس را فیلم برداری نموده است. دوربین از دهدار که درحال سروکله زدن با پارچه نویس است به سراغ امیر و دکتر می رود و بگوومگوهای آن ها را به تصویر می کشد، در ادامه باز به سراغ دهدار می آید و فریادهای او بر سر اهالی را نشان می دهد و این تصویرگری پیوسته کشمکش ها و درگیری های شخصیت ها بر بار تشویش حاکم بر صحنه می افزاید. دوربین به جهت های مختلف حرکت می نماید و با شخصیت ها -در راستای خلق هرج ومرج- همراه می گردد و حرکت پایانی آن نشان از دقت عمل بالای قرائی دارد. دوربین به سمت راست می چرخد و این چرخش با فرا رسیدن قطار همراه است. تصور کنید کنترل آن همه بازیگر و رفت وآمد به خودی خود تا چه مقدار سخت است و هماهنگی این حرکت ها با لحظه فرا رسیدن قطار چقدر احتیاجمند دقت و تمرین است. در پی این نکته سنجی ها احتمالاً پس از تماشای فیلم، شما هم در کنار نقاط مثبت داستانی، از جنبه های بصری و فنی بی همه چیز راضی خواهید بود.
همانطور که در بالا نیز اشاره شد بازی بازیگران بسیار درخشان است و به درستی می توانند احساسات خود را به بیننده منتقل نمایند. به علت بازی کم نقص هدیه تهرانی شمایل یک زن مقتدر، ثروتمند، کینه توز و صد البته احساسی بر پرده نقش می بندد و نمایش ظریف و باورپذیر تمامی این خصایص و حالات در یک شخصیت طی یک فیلم سینمایی کار سختی است که او به خوبی از عهده آن برآمده است. علاوه بر تهرانی، هادی حجازی فر و پرویز پرستویی نیز بازی های قابل قبولی ارائه داده اند و دیالوگ های شان را به نحوی مناسب ادا می نمایند و کنترل خوبی بر میمیک صورت و حرکات بدن شان دارند. به این ترتیب اگر عملکرد بازیگران یکی از مواردی است که شما را برای تماشای یک فیلم ترغیب می نماید، مطمئن باشید از تماشای بی همه چیز پشیمان نخواهید شد؛ زیرا جدای از بازیگران اصلی، عملکرد بازیگران فرعی نیز خوب و گاهی چشم گیر است.
منبع: دیجیکالا مگ